1ماهگیت مبارک
سلام عزیز دلم، امروز سی روزه که قدم به زندگی ما گذاشتی و یکماهه شدی عسل مامان و بابا. انشالله 120 ساله بشی عزیزترینم. خاطراتی از این یک ماه : در این مدت، مامان جون، دایی امین و خاله فریبا یا عمه جون (خاله بابایی و عمه مامانی) خونه ما بودند و کمک مامان و بابایی چون مامانی دست تنها بود و حالشم خیلی خوب نبود برا همینم شما تا مدت ها تو اتاق خودت پیش مامان جون لالا میکردی. شب ها خیلی گریه و بیقراری میکردی، از دل درد به خودت میپیچیدی بمیرم برات مامان چه دردی رو تحمل میکردی برا همینم بود که بابایی برات شیشه ضد نفخ خرید تا یکم کمک کرد و شما آرومتر شدی البته عزیز د...
نویسنده :
♥♂مامان و گاهیم بابا♥♂
21:40